به نام خدای دختران انقلابی:)

.

*تصاویر در بخش ادامه مطلب درج شده اند

.کوثرانه

پرده پنجم:

به راهی که نگهبان خوابگاه آوینی گفت نرفتم. یک سازه ی بزرگ دیدم .(تصویر اول)

جلوتر که رفتم، دیدم مقبره شهداست. شهید گمنام.

شهید گمنام یعنی عطر حضور حضرت زهرا سلام الله علیها:)

مگر مرا نیاورده بودند کوثرانه که بفهمم زن یعنی چه؟! مگر اذن و رزق و مدد نخواسته بودم برای اولین حضور رسمی بین مستقلی ها؟ این هم اذن مادر سادات!

به عقیده ی من هیچ اتفاقی نیست، خصوصا وقتی از خدا و ائمه نشانه طلب میکنی. همچنان که آنروز و فردایش از چندین نفر دیگر شنیدم که گفتند زیر آن سازه بزرگ مقبره ی شهداست و شنیدم قسمتشان نشد زیارت کنند.

جلو رفتم و سلام کردم. حمد و سوره و دعای فرج خواندم. صحبت کردم. یک دل سیر. مهم نبود چقدر طول کشیده. (تصویر دوم و سوم)

یاد شهدای دانشگاه قبلی افتادم. (تصویر چهارم) یاد وقت هایی که بین کلاس ها و بعد نماز میرفتیم پشت مسجد و دفتر نهاد، کنار شهدا. روی مزارشان همیشه رزق معنوی و شکلات و گل بود. روی مزارشان نوشته بود "آنان که گمنامند، زهرایی تبارند".

شهدا همیشه حرفی برای گفتن دارند. همیشه معصومانه و مظلومانه و البته متواضعانه چشم به راه زائرها هستند. خودشان رفتند و رسیدند به جایی که امثال من لیاقت آرزو کردنش را هم ندارد. اما باز چشم به راه زائرها هستند. آخ اگر کنار مزارشان و به نیابت شهدا دعای فرج یا زیارت عاشورا بخوانی.

آنوقت دیگر چیزی نیست که آرزو داشته باشی و دستت ندهند:)

.

پرده ششم:

به هر صورت من به جمعِ خوبِ دخترهای مستقل رسیدم و راهی دانشکده هنر شدیم. راستش قبل از دیدنشان نگران جو جمع بود. اما الحمدلله خوب و صمیمی بود. 

با قرائت قرآن و سرود ملی و سلام و صبح بخیر، کلاس چهارم شروع شد. (کلاس اول تا سوم روز گذشته برگزار شده بود که من نتوانسته بودم خودم را برسانم، اما در خلال کلاس های روز دوم، کمابیش مرور شد)

عنوان کلاس چهارم و نام خانمِ استاد متاسفانه خاطرم نیست. اما بحث از زنِ دنیای امروز آغاز شد. 

به قول شهید آوینی، (نقل به مضمون) با این سیطره ی فرهنگی که غرب بر جهان امروز دارد، کم پیش می آید از مقوله ای جهانی صحبت کنیم و  پای مفهوم  غربی آن وسط نباشد.

از زن غربی صحبت کردیم. از موج های اول و دوم و سوم فمنیست.

از اینکه برابری زن و مرد در دنیای غرب و زیر سایه ی منحوس نظام سرمایه داری حقه ای بیش نیست و اگر زن را از خانواده بیرون کشیدند و وارد دنیای کار کردند، برای این نیست که زن حق دارد دیده شود و دستش در جیب خودش باشد و رشد و ترقی کند. برای این است که زن ارزان تر کار میکند، و برای نظامی مثل نظام سرمایه داری که محورش خرج کردن و خرید کردن و به قول شهید آوینی لذت و تمتع هرچه بیشتر از طبیعت است، چه چیزی زیباتر و بهتر و ارزان تر از زن؟!

(این را متاسفانه من جای دیگری درباره ی ن خودمان هم شنیده بودم. از آقایی که برای استخدام رفته بود و اتفاقا امکان اشتغال هم برایش پیش آمده بود. اما با حقوقی بسیار کم و ناچیز. چرا؟ چون خانم های همان مرکز داوطلبانه(!) حاضر بودند با آن حقوق که درخور تخصص شان هم نبود، با چیزی نصف حق شان مشغول کار شوند.)

از مهد حقوق ن گفتیم. از فرانسه که اتفاقا مهد خشونت علیه ن هم هست. 

از چیزهایی که خیلی عجیب نبود. چندتایش را هم همینجا در کشور خودمان دیده ایم. وصف حال سطح جامعه است. از تبعیض ها، ظاهرگرایی ها، آزارها، از راضی شدن به حداقل هایی که عده ای خیال میکردند این قدم اول آزادی است. (شما مثال بزنید چه چیزهایی)

خب هرچه باشد غرب پیشرفته است و تکامل دارد و اسلام مال 1400 سال پیش است و آنموقع زن چه میدانست زندگی مدرن و پیشرفت چیست و خدا چه میدانست زن میتواند بهتر از آنچه او فکر میکند زندگی کند؟ 

سالهاست همه مان تن دادیم به تنفس در هوای تمدن غرب و زیر بار رفتیم و چشم گفتیم. 

پس نوش جانمان باشد اوضاع امروز:)

بخش دوم این کلاس، زنِ در دیدگاهی مخالف زن غربی بود.

و اتفاقا به اینجا که رسید روضه بازتر شد و گریه دارتر.

.

.

.

ادامه دارد.

.

پی نوشت:

1- کلاس ها سخنرانی نبود. حالت مشارکتی و گفتگو داشت. بنابراین صد درصدِ یادداشت های مربوط به مباحث کلاس ها صحبت اساتید نیست. بخشی صحبت اساتید است. بخشی نظرات دخترها و بخشی برداشت های شخصی من.

 2- اگر بخش اول کوثرانه را نخوانید، میتوانیداز اینجا بخوانید:

کوثرانه 1

3- متاسفانه یادداشت شماره 25 به صورت پیشنویس حذف شد و برای مغایرت نداشتن پیوند ها و شماره ی یادداشت ها، این یادداشت با عدد 26 ثبت شد.

.

.


تصاویر

.

شهدای دانشگاه شاهدتصویر اول:همان سازه ی بزرگی که تقریبا از

همه جای دانشگاه دیده میشد و دل میبرد.

.

شهدای دانشگاه شاهد

تصویر دوم: ورودی مزار شهدا."ادخلوا ها بسلام آمنین"

شهدای دانشگاه شاهد

تصویر سوم، شهدای دانشگاه شاهد

.

شهدای دانشگاه تهران

تصویر چهارم: شهدای دانشگاه قبلی و گل نرگس هاییکه آماده بودند تا

تبرک شوند و اجازه بگیرند که رزق سه شنبه های مهدوی آن هفته باشند.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها